@با تو تا هميشه@

¤ براي دلهاي چسپيده در سرزميني كه خورشيد عشق آن را غروبي نيست ¤

می دونید چرا در بعضی جاها در مراسم عروسی داماد رو روی اسب می‌نشونند؟ خب واسه این که آخرین شانس فرار رو هم به اون داده باشند!

+نوشته شده در جمعه 28 بهمن 1390برچسب:ديدنت,ساعت13:41توسط كيانوش سليماني(فامي) | |

35 و چقدر لحظه لمس دستانت برايم نزديك شده و حالا خيلي راحت ميتوانم تجسم كنم نگاهت را آن هنگام كه روزيتا براي براي اول مادر صدايت ميكند.. و من هر چه دارم ازان توست.. و لحظهايم از ان كيست؟ و همه فرداهايي كه مي ايند؟ و تمام نامه هايي كه از اين پس به حجمي بزرگ و نه سفيد خواهم نوشت؟ ..... جز تووو مگر براي كه باشم، بنويسم، بمانم، و زندگي كنم.. باورش برايت سخت است ميدانم ....ولي هيچ كس....

+نوشته شده در جمعه 26 بهمن 1390برچسب:,ساعت20:46توسط كيانوش سليماني(فامي) | |

.. دلنوشتهاي براي ساعت ده قسمت،(6) ماجراى ما را پايانى نيست در تمام اتاق‏هاي خانه خيال‏هاى تو با من حرف ميزنند صدايت... با اهنگ روياهايم در اتاقم مى‏پيچيد گويي تو كنارم هستي..شهين دستهايت چه گرمند بگذار لحضه اي براي من باشندتا يخهاي هزار ساله دلم را اب كنند.. بوى پيرهنت چون شكوفه هاي بهارى تمام اتاق‏ها را سفيدكرده ... اجازه ديدن چشمهايت را به من بده سالهاست كه نگاهم در پي انها بوده.. ماجراى ما را پايانى نيست و من با تو ميمانم و تا ان سوي مرز شقايق با تو همسفر خواهم بود در سرزميني به نام ابديت.. " اي واژهاي بي جان شعر من شما گواه باشيد كه من فقط براي كسي نوشتم كه ديگر تمام وجودم براي اوست" Shahin

+نوشته شده در جمعه 30 بهمن 1390برچسب:دلنوشتهايي 6,ساعت2:15توسط كيانوش سليماني(فامي) | |

من به همه چیز این دنیا "دير" رسیدم... تمام ان روزهاي كه در پي تو گشتم و زمانی که از دست می رفت و پاهای خسته ام كه توان دویدن نداشت..و تو را هيچ وقت هم پيدا نكردم و تا چشم گشودم همه رفته بودند مثل"بامدادی" که گذشت ، و خيلي دير فهمیدم که دوباره شب است و تو نيستي من باز تنهايم...... -kyan_29 بهمن

+نوشته شده در جمعه 29 بهمن 1390برچسب:17 فروردین سال 1391,ساعت2:15توسط كيانوش سليماني(فامي) | |