@با تو تا هميشه@
¤ براي دلهاي چسپيده در سرزميني كه خورشيد عشق آن را غروبي نيست ¤
می دونید چرا در بعضی جاها در مراسم عروسی داماد رو روی اسب مینشونند؟ خب واسه این که آخرین شانس فرار رو هم به اون داده باشند!
35 و چقدر لحظه لمس دستانت برايم نزديك شده و حالا خيلي راحت ميتوانم تجسم كنم نگاهت را آن هنگام كه روزيتا براي براي اول مادر صدايت ميكند.. و من هر چه دارم ازان توست.. و لحظهايم از ان كيست؟ و همه فرداهايي كه مي ايند؟ و تمام نامه هايي كه از اين پس به حجمي بزرگ و نه سفيد خواهم نوشت؟ ..... جز تووو مگر براي كه باشم، بنويسم، بمانم، و زندگي كنم.. باورش برايت سخت است ميدانم ....ولي هيچ كس....
.. دلنوشتهاي براي ساعت ده قسمت،(6) ماجراى ما را پايانى نيست در تمام اتاقهاي خانه خيالهاى تو با من حرف ميزنند صدايت... با اهنگ روياهايم در اتاقم مىپيچيد گويي تو كنارم هستي..شهين دستهايت چه گرمند بگذار لحضه اي براي من باشندتا يخهاي هزار ساله دلم را اب كنند.. بوى پيرهنت چون شكوفه هاي بهارى تمام اتاقها را سفيدكرده ... اجازه ديدن چشمهايت را به من بده سالهاست كه نگاهم در پي انها بوده.. ماجراى ما را پايانى نيست و من با تو ميمانم و تا ان سوي مرز شقايق با تو همسفر خواهم بود در سرزميني به نام ابديت.. " اي واژهاي بي جان شعر من شما گواه باشيد كه من فقط براي كسي نوشتم كه ديگر تمام وجودم براي اوست" Shahin |
About
از واپسین روزها صدایی مرا میخواند صدای انتظار ... صبر چقدر برایم آشناست! گویی جنس تنش را میشناسم... سالیان سالعمرم را با آن سپری کرده م هوایش صاف است گاهگرمایش تنم را میسوزاند... پوست نازکم از حضور دائمش ملتهب شده گاه هم که بی تابیم را می بیند...از روی دلسوزی ...نم بارانی بر گلهای پژمرده دلم میریزد دوباره شادم میکند و دستم را میگیرد کمی با هم روزها و شبها را لی لی میکنیمو کمی با هم درد دل سنگ صبورم شده و دوستی قدیمی... به حضور آرامش عادت کرده ام و دستان نرمش را دودستی چسبیده ام با هم مرور میکنیم لحظه هایی را که با من سپری کرد و سپری کردیم، و به تمام آن لحظه ها میخندیم و از عبورشان شادیم ما با هم و برای هم میمانیم... Archivesخرداد 1391ارديبهشت 1391 فروردين 1391 اسفند 1390 بهمن 1390 Authorsكيانوش سليماني(فامي)Links
تبادل
لینک هوشمند
LinkDump |